تولد یک سالگی آیاتای جونم و اولین قدم
سلام دختر ماهم پاره تنم امید زندگیم نفسم آیاتایم نمیدونم چه جوری وبا چه جملاتی بگم که وجودت برام همه چیزه هر چقد فکر میکنم تا کلمات رو بزارم کنار هم تا بتونم یه جمله درست کنم که بتونه یه ذره هم که شده از عشق من به تورو معنی کنه نیست کم میاد من با وجود تو فهمیدم مادر بودن یعنی فقط به خاطر تو نفس میکشم زندگی میکنم میخندم وجود تو همه سر چشمه از پاکی شادی و.................. عزیزم الان یک ساله که قدم به این دنیا گذاشتی و منو کردی یه مادر خوشبخت منم تصمیم داشتم برات تولد بگیرم که متاسفانه خاله مامانم سنش هم کم بود فوت کرد برا همین نتونستم بگیرم ولی انشاله بعدا حتما خواهم گرفت اینم چ...
نویسنده :
مامان فائزه
12:24
بدون عنوان
آخه فدات بشم تو اونجا چیکار میکنی؟؟؟ فدای مدل نشستنت اینم یه جور دیگش هر جا خوشت اومد اونجا میشینی ...
نویسنده :
مامان فائزه
12:02
سفر به آسِاب خرابه
بدون عنوان
بدون عنوان
مرداد ماه، چند روز تا تولد یک سالگی
تیر ماه 93
سلام عزیزم شرمنده باز دیر اومدم اخه اصلا وقت نمیکنم ببخش فدای معصومیتت بشم یکم از خودمو خودتو نی نی بابایی بگم من خدارو شکر دیگه سر درد ندارم حالت تهوع هم ندارم نی نی کوچولومون هم حالش خدارو شکر خوبه خوبه ابجی کوچولوت مامانی رو اصلا اذیت نمیکنه نگران نباش وووووووووو تووووووووووو ......... تو که من فدات بشم دورت بگردم یه دونه ای خیلی شیطونو شلوغ شدی ناز میکنی عصبانی میشی همه رو اک میکنی حتی یه شب ساعت چهار پاشودی برا بازی دیدی خوابیم داشتی منو اک میکردی عاشق خورکار تو جیب بابایی هستی برمیداری هر روز دنبال خودکار میگردیم عصرا باید بریم کوچه یا گردش تا شما بازی کنید صندل ...
نویسنده :
مامان فائزه
10:41
بدون عنوان
اینجا هم مثلا داریم پاشویی میکنیم تا تبت بیاد پایین یکم بهتر شدی تولد من بود ولی چون تو مریض بودی هیچ کاری نکردم ...
نویسنده :
مامان فائزه
11:21