گوش زخمی ایاتای جونم
سلام عزیزم دختر گلم امروز یه روز مونده که نه ماهت تموم بشه بزرگ شدی تو عکسم میبینی که خودت داری ماکارونی میخوری فدات بشماز کارای جدیدت این ماه شروع کردی از مبل و وسیله های دیگه میگیری بلند میشی هم سینه خیز میری به بابایی هم میگی ععید دستتو همیشه میکنی تو گوشوارت منم میترسیدم یه روز گوشتو بکنی ماما بمیره برات دیروز اونقد محکم کشیدی که گوشتو زخمی کردی خون اومده فک کنم باید درشون بیارم چون زخمتم چرک کرده
راستی شیر خشکتو عوض کردم اخه همه نی نی ها وقتی شیر خشک میخورن یوبوست میشن تو روزی هفت بار دستشویی میکردی بردیم دکتر دکتر گفت منم پنجاه و پنج سالمه روزی پنج بار دستشویی میرم گفت نکنه از شستن خسته شدی یا باباش از پوشاک خریدن گفتیم نه فقط میترسم لاغر شه جواب داد نه بعد پرسیدم دندوناشم درنیاورده گفت نترس تا شصت سالگی اونو هم در میاره یعنی هیچی به هیچی هر چی گفتیم دکتر یه جواب درستو حسابی تحویلمون داد بر گشتیم خونه اومدم خودم شیرتو عوض کردم خدارو شکر یکم بهتر شده
عزیزم خدارو شکر منو نی نی هم خوبیم سر دردام یکم کمتر شده
اینا هم چندتا عکس از این مدت