بدون عنوان
عشقم اینجا بغل مامانی تو یکی از شهر های اطراف اومدیم برا گردش الان هم داریم نهار میخوریم که پرنسس اجازه ندادن مامانی ناهارشو خورده شمارو نگه داشته تا بابا هم نوش جون کنه دومین باری هست از شهرمون خارج میشی با تعجب داشتی به جاده نگاه میکردی منم به تو.. . ...
نویسنده :
مامان فائزه
16:19
بدون عنوان
بدون عنوان
بدون عنوان
پایان نه ماه انتظار و اکنون در آغوش منی و شروعی دوباره ....از نو ..... با تو ... درمردادی به گرمیه افتاب به شکرانه مادر و پدر شدنمان ? جشن میگیریم . برای بودنت لحظه به لحظه ? از جان مایه میزاریم . لبخند تو با چشمهایی زیبا ...... و این یعنی بودن ? رستن ? پایداری و خواستن . الهی . کودکم ? یگانه هستی ام ? در پناه تو . ...
نویسنده :
مامان فائزه
0:17
بدون عنوان
همه دنیامی زندگیمی نفسم قلبم روحم فدای وجودت خییییییییلی دوست دارم ...
نویسنده :
مامان فائزه
3:05