عشقم آیاتایعشقم آیاتای، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 2 روز سن داره
آیسوآیسو، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

آیاتای وآیسو دو ماه مامان و بابا

بدون عنوان

قربون چشات لبات دماغت ابروهات بشم من     بغل مامان هما نشستی تو ماشین وقتی رفتیم خونه بابا بزرگ من فقط موقع شیر دادن میبینمت دیگه نمیدن بغلم اونقد دوست دارن که اندازه نداره     ...
14 آذر 1392

بدون عنوان

اینم یه عکس با خاله جون که موقع برگشتن به خونمون گرفتم خاله خیلی دوست داره ولی بعضی موقع ها یکم حسودی میکنه اونم از دوس داشتنه هاااااااااا فدای لباسای خرگوشیت بشم من..... ..     با بابایی داری بازی میکنی قربون دوتاتون بشم     ...
14 آذر 1392

بدون عنوان

سلام عزیزم میخوام بگم چه جوری اسمتو انتخاب کردیم... خیلی دنبال اسم گشتم تو اینترنت تو لیست دانجشوهای بابا تو کتاب ها هیچ اسمی به دلم نمیچسبسد جر آیاتای من آیاتای میخواستم یعنی مثل ماه بابایی هم میگفت هر اسمی تو بگی اما ته دلش نارگل دوس داشت همیشه میگفت تو شناسنامه آیاتای ولی نارگل صدا کنیم قبول کردم ولی خوشبختانه آیاتای صدا کردیم واسمی شد که من میخواستم ...
13 آذر 1392

بدون عنوان

مامانی اولین باری بود که من بردمت حموم همیشه مامان هما ،مامان من میبرد حموم این دفعه من بردم که پشیمون شدم خیلی میترسیدم..... مامانی این چه کاری هست آخه میکنی می خوایی نافت بمونه بیرون داری پوشاکتو میکشی پایین  لباساتو پوشیدی اصلا مامانی رو هم اذیت نکردی نه موقع حموم نه پوشیدن لباسات زیر آب گریه نمیکنی خیلی دختر نازی هستی آروم و ملوس....... ...
12 آذر 1392

بدون عنوان

    عشقم اینجا بغل مامانی تو یکی از شهر های اطراف اومدیم برا گردش الان هم داریم نهار میخوریم که پرنسس اجازه ندادن مامانی ناهارشو خورده شمارو نگه داشته تا بابا هم نوش جون کنه دومین باری هست از شهرمون خارج میشی با تعجب داشتی به جاده نگاه میکردی منم به تو.. . ...
6 آذر 1392