عشقم آیاتایعشقم آیاتای، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 17 روز سن داره
آیسوآیسو، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره

آیاتای وآیسو دو ماه مامان و بابا

تیر ماه 93

سلام عزیزم شرمنده باز دیر اومدم اخه اصلا وقت نمیکنم ببخش فدای معصومیتت بشم یکم از خودمو خودتو نی نی بابایی بگم من خدارو شکر دیگه سر درد ندارم حالت تهوع هم ندارم نی نی کوچولومون هم حالش خدارو شکر خوبه خوبه ابجی کوچولوت مامانی رو اصلا اذیت نمیکنه نگران نباش وووووووووو تووووووووووو ......... تو که من فدات بشم دورت بگردم یه دونه ای خیلی شیطونو شلوغ شدی ناز میکنی عصبانی میشی همه رو اک میکنی حتی یه شب ساعت چهار پاشودی برا بازی دیدی خوابیم داشتی منو اک میکردی عاشق خورکار تو جیب بابایی هستی برمیداری هر روز دنبال خودکار میگردیم  عصرا باید بریم کوچه یا گردش تا شما بازی کنید صندل ...
1 مرداد 1393

بدون عنوان

اینجا هم مثلا داریم پاشویی میکنیم تا تبت بیاد پایین     یکم بهتر شدی      تولد من بود ولی چون تو مریض بودی هیچ کاری نکردم ...
3 تير 1393

مریضی آیاتای

عزیزم صب با صدای گریت بیدار شدم دیدم استفراغ کردی و شدیدا تب داری زود دستو صورتتو شستم و رفتیم دکتر که برات کلی شربت داد برگشتیم ولی باز تبت نیومد پایین پشت سر هم استفراغ و اسهال شدید بعد از ظهر رفتم خونه بابام  شب بردیم بیمارستان اونجا بهت سرم زدن بمیرم برات نزاشتن من پیشت باشم موقع زدن چون تحمل دیدنشو نداشتم وقتی تو استفراغ میکردی کارم فقط گریه بود بمیرم برات خیلی اذیت و لاغر شدی   ...
3 تير 1393

خونه دایی

عزیز ماما عاشق این شال خاله هستی وقتی میریم  بیرون به زور از سرش در میاری که باد بدی به من   اینجا هم خونه دایی  من داری شلوغی میکنی   اینجا هم اولین بار داری از پله بالا میری البته موقع پایین اومدن با کله خوردی زمین که تا یه مدت تو  خونه خودمون هم منتظر میموندی تا یه نفر بیاد کمکت ...
3 تير 1393